جدول جو
جدول جو

معنی گرمی نمودن

گرمی نمودن
(زِ نِ / نَ دَ)
گرمی کردن. مهربانی کردن:
هزاران لطف کرد و گرمی نمود
ابر مهر دوشین فراوان فزود.
شمسی (یوسف و زلیخا).
فراوان بپرسید و گرمی نمود
دلش را بدو مهربانی فزود.
شمسی (یوسف و زلیخا).
بشد مرد و بسیار گرمی نمود
بجا آورید آنچه فرموده بود.
شمسی (یوسف و زلیخا).
چو آمد برش تنگ برخاست زود
فراوان بپرسید و گرمی نمود.
اسدی
لغت نامه دهخدا