معنی گرگی گرگی (گُ) گرگ بودن. عمل گرگ کردن. درندگی: به گرگی ز گرگان توانیم رست که بر جهل جز جهل نارد شکست. نظامی. شبانی پیشه کن بگذار گرگی مکن با سربزرگان سربزرگی. نظامی لغت نامه دهخدا