نیزه و طعنه زدن. (برهان) (آنندراج) : هست فلک را بطبع خاصه بر اهل هنر رسم گرفته زدن خوی دغا باختن. سنایی غزنوی (از حاشیۀ برهان چ معین). ز مهرم مکش سوی پیکار خویش گرفته مزن بر گرفتار خویش. نظامی. ، کنایه از لاف زدن و گزاف گفتن باشد. (برهان) (آنندراج) : گرفته مزن در حریف افکنی گرفته شوی گر گرفته زنی. نظامی. ، سرزنش کردن. (برهان)