آنکه سیر او بدیر بود. (آنندراج). کندرو. دیررو. آهسته رو: نقرس گرفته پای گران سیرش اصلع شده دماغ سبکسارش. خاقانی. دو سنگ است بالا و زیر آسیا را گران سیر زیر و سبک سیر بالا. خاقانی. ، دیرنفوذکننده. به کندی نفوذکننده. بطی ءالتأثر: کوشش جان برنیاید با گرانیهای جسم آب در آهن گران سیر است چون آهن در آب. صائب (از آنندراج)