جدول جو
جدول جو

معنی گرامی

گرامی
(گِ)
دوره بیک. وی سفره چی علیقلی خان بود. جوانی است خوش سلیقه و خوش رفتار و در فن موسیقی اطلاعات بسیار دارد. تصنیفها نیز گفته و دراین باب رساله ای هم نوشته است. به ترکی و فارسی اشعار دارد و غزل عجیبی گفته که این ابیات از آن است:
دیمه آنینک سرکویینیی که انگللی دکیل
بیر دگیل ایکی دگیل عاشقی قرق اللی دگیل
غیریلن سیرقیلور هرینکا چون بتدی ینکا
ایله رعنا لیغ ایارکیم اوته سی بللی دگیل
ایلمه منع گرامی نی اگر قیلسه فغان
عشق دور (سودوجه کیم) بوتنه (تا) تللی دگیل.
(مجمع الخواص ص 122)
نام پسر جاماسب است که در جنگ ارجاسب کشته شد. رجوع به مزدیسنا چ 1 ص 354 شود:
بیاید پس از سروران سپاه
پس تهم جاماسب دستور شاه
نبرده سواری گرامیش نام
بمانندۀ پور دستان سام...
دقیقی.
رجوع به گرامی کرت شود
لغت نامه دهخدا