نادان. احمق. (برهان). کودن. ابله. کنایه از ابله و بیخرد. (آنندراج). کنایه از غردل و احمق است. (انجمن آرای ناصری) : مشو با زبون افکنان گاودل که مانی دراندوه چون خر بگل. نظامی. ، ترسنده. بددل. (برهان). بزدل. مرغ دل. آهودل. کلنگ دل. شتردل. جبان: منم گاودل تا شدم شیر طالع که طالع کند با دل من نزاعی ازین شیر طالع بلرزم چو خوشه که از شیر ترسد دل هر شجاعی. خاقانی. اسد گاودل کرکسان گاوزهره از آن خرمگس رنگ پیکان نماید. خاقانی. بی شیر دلی بسر نیاید وز گاودلان هنر نیاید. نظامی