در اصل کازه. رجوع به کازه شود. بادپیچ. بازپیچ. باذپیچ. تاب. بانوج. کاز. (آنندراج). ارجوحه. رجوع به ارجوحه شود. ننو. هندی جهوله. (آنندراج). به زبان گیل هلاچین، خانه. منزل. خانه فالیزبان که در صحرا از چوب و علف سازند. نشستنگاه چوبین یعنی خانه ای که از چوب و تخته سازند و آن را تالار خوانند. (برهان) : امید وصل تو نیست در وهم من که آخر در گازۀ گدایان سلطان چگونه باشد. مولوی. ، کمین گاه صیاد باشد که از شاخ درخت سازند و در عقب آن نشینند تا صیدش نبیند و آن را آفتاب خانه صیاد هم میگویند. (برهان). دجیه، گازۀ صیاد. (منتهی الارب) : چو آمد بیابان یکی گازه دید روان آب و مرغی خوش و تازه دید. (گرشاسب نامه). ، صومعۀ سر کوه و به این معنی با کاف تازی هم آمده است. و اصح کازه است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)