انتقام کشیدن. انتقامجویی کردن. خونخواهی کردن. کینه کشیدن. کینه خواستن: ز ایوان به دشت آمد افراسیاب همی کرد بر کینه جستن شتاب. فردوسی. کینه نجوید مگر از دوستان بر چه نهادی تو الهی بناش ؟ ناصرخسرو. هر آن کسی که همی کینه جست با تو به دل نه دیر، زود که بخت بدش پشیمان کرد. مسعودسعد. و رجوع به کینه خواستن و کینه کشیدن شود