جدول جو
جدول جو

معنی کین توختن

کین توختن(اَ تَ)
انتقام کشیدن. (فرهنگ فارسی معین). انتقامجویی کردن:
نخواهی دبیری تو آموختن
ز دشمن نخواهی تو کین توختن.
فردوسی.
متوز کین، عدو را به روزگار سپار
که روزگار به تعجیل از او بتوزد کین.
امیرمعزی (از آنندراج).
مرغان... عزیمت بر توختن کین مصمم گردانیدند. (کلیله و دمنه).
زمانه باد ز اعدای دولتت کین توز
که تا به دولت تو کین محنتم توزم.
سوزنی.
لشکر بسیاری بر او جمع شد از غزنه و قندهار و گرمسیر و جبال غور و بعد از یک سال ملک غور... به کین توختن خروج کرد... (سلجوقنامۀ ظهیری ص 47).
رجوع به مدخل بعد شود
لغت نامه دهخدا