به معنی لون و رنگ زرد است. (برهان) (آنندراج). کهرباگون. هر چیز زردرنگ. (ناظم الاطباء). به رنگ کهربا. زردرنگ: شد او کهربارنگ چون گشت خشک زمردصفت بود تا بود تر. مسعودسعد. گاهی آید ز گوهری سنگی گاه لعلی ز کهربارنگی. نظامی. ای چون خر آسیا کهن لنگ کهتاب تو روی کهربارنگ. نظامی. ، چیزی را نیز گویند که خاصیت کهربا داشته باشد، کنایه از رباینده و بردارنده، کنایه از سبک دست. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)