سیف کهام،شمشیر کند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شمشیر کند. (آنندراج) : هر قولی که به فعل نینجامد غمامی بود جهام و حسامی بود کهام. (سندبادنامه ص 62) ، زبان وامانده در سخن. (آنندراج). لسان کهام، زبان وامانده در سخن، اسب بطی ٔ و آهسته رو. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مردکلان سال بی هیچ چیزی. (آنندراج) : رجل کهام، مرد کلانسال بی هیچ چیزی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، قوم کهام، علی لفظ الواحد جمع. (منتهی الارب) (از آنندراج). قوم کهام، گروه کلان سال بی هیچ چیز. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)