از شعرای اردبیل است. صوفی وش و درویش نهاد بود و مذهب نقطوی داشت و پیروان محمود وی را خلیفه می خواندند. این بیت از اوست: تو چنان جفاپسندی که اگر خدنگ نازت سوی دل گشاد یابد به کرشمه بازداری. (از ترجمه تذکرۀ مجمعالخواص خیام پور) شاعری خوش طبع و وسیعمشرب است. این رباعی از او است: با خلق زمانه کوثری راز مگو این راز بر مردم غماز مگو دانی دهن کوه چرا پرسنگ است یعنی که هر آنچه بشنوی بازمگو. (از تذکرۀ نصرآبادی ص 320) از شعرای بخارا بوده و در هرات درگذشت. این مطلع از او است: در خیال پستۀ خندان آن بادام چشم چشمۀ خونی است چشم ما که دارد نام چشم. (ترجمه مجالس النفایس ص 45)