جدول جو
جدول جو

معنی کو

کو
راه فراخ و بزرگ را گویند که شاهراه باشد، (برهان)، شاهراه، (ناظم الاطباء)، کوی، (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)، مخفف کوی، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، محله، (غیاث) :
آن سگی در کو گدایی کور دید
حمله می آورد و دلقش می درید،
مولوی،
دگر روز شد گرد هر کو دوان
عسل بر سر و سرکه بر ابروان،
سعدی،
- کوبه کو، محله به محله، کوی به کوی، (فرهنگ فارسی معین) :
وقت خشم و وقت شهوت مرد کو
طالب مردی دوانم کو به کو،
مولوی،
وقت اندیشه دل او رزم جو
وقت ضربت می گریزد کو به کو،
مولوی،
ای بگشته زین طلب تو کو به کو
چند گویی آن گلستان کو و کو،
مولوی،
سگ ز پی جیفه رفت در به در و کو به کو
گر به سگی قائمی جیفۀ دنیا طلب،
وحشی (از فرهنگ فارسی معین)،
، راه کوچک و تنگ، (برهان) (ناظم الاطباء)، کوچه، (غیاث) :
نیزه بازی اندرین کوهای تنگ
نیزه بازان را همی آرد به ننگ،
مولوی،
، چارراه، بازارجای، میدان، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا