کنجد. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) : وقت کشتن کنجید را و آنچ با وی بکارند. (التفهیم از فرهنگ فارسی معین). و به بغداد جو را بجوشانند و آب او بپالایند و با روغن کنجید دیگرباره بجوشانند. (نوروزنامه). کنجید و زیره و قرطم به همه رستاقها به هر جریبی پانزده درهم. (تاریخ قم ص 119 و 112). و رجوع به کنجد در همین لغت نامه شود