جدول جو
جدول جو

معنی کم زده

کم زده
(پَ دَ / دِ)
اظهار عجز کرده. (فرهنگ فارسی معین) ، حقیر شمرده. فرومایه محسوب شده. (فرهنگ فارسی معین). ذلیل و خوار. (ناظم الاطباء) ، شخصی را گویند که پیوسته در قمار نقش کم زند. (برهان) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کم زدن و کم زن شود، کم بخت. (آنندراج). کم بخت. بی دولت. (فرهنگ فارسی معین) ، آواره وسرگشته. (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین) :
طالع بد بود و بد اختر شدم
کم زدۀ کوی قلندر شدم.
نظامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا