جدول جو
جدول جو

معنی کلج

کلج
(کَ / کِ)
سبد حمامی باشدکه بدان زبال کشند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 61). سبدگرمابه بان و کناس را گویند که بدان سرگین و پلیدیهاکشند. (برهان). مزبله و سلۀ کناس. (انجمن آرا) (ازآنندراج). سبد حمامی و کناس که بدان سرگین و پلیدیها کشند. (ناظم الاطباء). سبد زبالۀ گرمابه بانان. سبدکودکشان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
صد کلج پر از گوه عطا کرده بر آن ریش
گفتم که بر آن ریش که دی خواجه همی شاند.
طیان (از لغت فرس)
لغت نامه دهخدا