کنایه از تواضع و عجزو زبونی باشد. (برهان). بمعنی کلاه پیش کسی نهادن. (آنندراج). تواضع کردن عجز و زبونی نمودن. (ناظم الاطباء). عجز و زبونی کردن. (از انجمن آرا) : کله با همتت بنهاده گردون کمر در خدمتت بربسته جوزا. انوری (از آنندراج). به کوی عشق تو جان در میان راه نهم کلاه بنهم و سر بر سر کلاه نهم. خاقانی. ، کنایه از سجده کردن و سر بر زمین نهادن هم گفته اند. (برهان). سجده کردن و سر بر زمین نهادن. (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا)