جدول جو
جدول جو

معنی کلاه نهادن

کلاه نهادن
(گُ دَ)
کنایه از تواضع و عجزو زبونی باشد. (برهان). بمعنی کلاه پیش کسی نهادن. (آنندراج). تواضع کردن عجز و زبونی نمودن. (ناظم الاطباء). عجز و زبونی کردن. (از انجمن آرا) :
کله با همتت بنهاده گردون
کمر در خدمتت بربسته جوزا.
انوری (از آنندراج).
به کوی عشق تو جان در میان راه نهم
کلاه بنهم و سر بر سر کلاه نهم.
خاقانی.
، کنایه از سجده کردن و سر بر زمین نهادن هم گفته اند. (برهان). سجده کردن و سر بر زمین نهادن. (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا