معنی کشورده کشورده (زَ) کشوردهنده. مملکت بخش: شاه گیتی خسرو لشکرکش لشکرشکن سایۀ یزدان شه کشورده کشورستان. عنصری. روز هیجاها بود کشورگشای روز مجلسها بود کشوردهی. منوچهری لغت نامه دهخدا