که بر اثر طوفان کشتی او خرد و شکسته شده باشد. آنکه کشتی حامل او شکسته و درهم کوفته است: کاروان زده و کشتی شکسته و مرد زیان رسیده را تفقد نماید. (مجالس سعدی ص 22). دو کس را حسرت از دل نرود و پای تغابن از گل برنیایدتاجر کشتی شکسته و وارث با قلندر نشسته. (گلستان). کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز باشد که باز بینیم دیدار آشنا را. حافظ. کشتی شکستگان را هرموج ناخدایی است. صائب