جدول جو
جدول جو

معنی کست

کست(کَ)
فضیح و شرم آور، چرکین و ناپاک، فرومایه. (ناظم الاطباء) ، گست. زشت. (اوبهی). نازیبا. (یادداشت مؤلف) : اگر بهتر نگریسته شود خبث عقیدت او در طلعت کست... مشاهدت افتد. (کلیله و دمنه).
گنجی و کتابی و جوینی و گلیمی
هست ابن یمین را خوش اگر نزد تو کست است.
ابن یمین.
دلبرا دو رخ تو بس خوبست
ارچه با یار کار کردی کست.
؟ (از اوبهی).
رجوع به گست شود
لغت نامه دهخدا