حجره. (جهانگیری). حجره که خانه کاروانسرا و مدرسه باشد. (برهان). حجره و اطاق کاروانسرا و مدرسه و جز آن. (ناظم الاطباء) ، قسمی از تنیدۀ عنکبوت بود که سفید باشد مانند کاغذی و در میان آن عنکبوت تخم کند. (جهانگیری). خانه عنکبوت را هم گویند که در آن تخم کند و بچه برآرد و آن را مانند کاغذ سفید سازد. (برهان). خانه ای که عنکبوت سازد و در آن بچه گذارد. (ناظم الاطباء). کرو. کری. (حاشیۀ برهان چ معین) ، نوعی از خار هم هست که عصارۀ آن را یعنی فشردۀ آن را اقاقیا گویند. (برهان) (ناظم الاطباء) ، به زبان هندی دست برنجن باشد و آن حلقه ای است از طلا و نقره و غیره که در دست کنند. (برهان). دست برنجن از طلا و نقره. خلخال. (آنندراج) مسکه را نیز گویند و آن روغنی باشد که از دوغ گیرند. (برهان). چربی که از شیر یا دوغ به دست کنند. روغن ناگداخته. زبد. (یادداشت مؤلف). چربی که از چرخ کردن شیر در چرخهای کره گیری حاصل شود ویا پس از تلم زدن دوغ، آن را جمع کنند و به مصرف رسانند. گاهی نیز کره را از خامه تهیه کنند بدین طریق که ابتدا خامۀ شیر را گیرند و پس از آن خامه ها راتحت فشار قرار دهند تا شیر و مایعات آن خارج شود و تبدیل به کره گردد. (فرهنگ فارسی معین) : لحظه ها باید که تا شیری که می دوشی ز میش چربه در دوشاب گردد یا کره اندر عسل. بسحاق اطعمه