کلم. (از برهان) (ناظم الاطباء) (جهانگیری). غنبید. بقلهالانصار. (یادداشت مؤلف). کرنب. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف) : گفت بخوردم کرم درد گرفتم شکم سربکشیدم دو دم مست شدم ناگهان. لبیبی. هرکه او از کرم دست تو آگاهی یافت نخرد حاتم طی را به یکی دسته کرم. سوزنی. اندرین موسم انباز کرم لوزینه ست از سخای تو شود ساخته این انبازی. سوزنی. در روزگارهیچ نشان دیدی از کرم جز در میان سبزه و اطراف بوستان. اخسیکتی (از فرهنگ جهانگیری). گویند مراخواجگکی هست کریم یک برگ کرم به که چنو شصت کریم. علی پنجهیری. ، قسمی گیاه خودرو. (یادداشت مؤلف) : روز کرم گذشت و کرم را به بوستان اندر میان سبزه کند انتظار چشم. شهاب الدین محمد بن رشید. رجوع به کرنب و کلم شود