جدول جو
جدول جو

معنی کرم

کرم(رُ نُوو)
کرامه. کرمه. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مکرماً. (ناظم الاطباء). نفیس گردیدن و باعزت شدن. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). باثروت شدن. (ناظم الاطباء) ، اعطاء بسهولت. ضد لؤم. (از اقرب الموارد). اعطاء بسهولت. (تعریفات). سهل نمودن بر نفس انفاق مال بسیار در اموری که نفع آن عام باشد و قدرتش بزرگ بر وجهی که مصلحت اقتضا کند. (از نفائس الفنون). جوانمرد گردیدن. (ناظم الاطباء) ، بسیارباران گردیدن ابر. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، و کرم کرماً، ای ادام اﷲ لک کرما، یعنی پایدار کناد خداوند بزرگی ترا. (ناظم الاطباء) ، کرمت ارضه، نیرو داده شد آن زمین و نیکو رویانید، کارمته مکارمه فکرمته (از باب نصر) ، یعنی غالب آمدن او را در کرم. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا