ناپسند آمدن. (فرهنگ فارسی معین). نفرت دست دادن: چون به تخت بنشست مردمان را کراهیت آمد و اوبدانست. (تاریخ بلعمی). هر دو (معتمد مأمون و طاهر) به مدینه برفتند و خلوتی کردند با رضا علیه السلام و نامه عرض کردند و پیغامها دادند، رضا علیه السلام را سخت کراهیت آمد. (تاریخ بیهقی). ما ترا از این عمل عفو کنیم از آنکه ترا کراهیت آید. (تاریخ بخارا)