معنی کراش
- کراش (کَ)
- پریشانی. (از برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آشفتگی. سرگردانی. (ناظم الاطباء) :
تو در میان دلی دل میان زلف تو در
کراش خود مخوه و زلف خود به شانه مزن.
سوزنی.
، نام مرغی است سبزرنگ به سرخی آمیخته. (برهان). کراس. کراک. (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به کراس و کراک شود
