سراب یعنی زمین شورستان که سپید نماید و در او نبات رسته نبود و از دور مانند آب نماید. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). سرآب (فرهنگ جهانگیری). شوره زمینی باشد که در صحراها از دور مانند آب نماید. (برهان). سرآب و به بای موحده است مرادف کویر نه به تاء. (فرهنگ رشیدی). سرآب و شوره زمینی که از دور آب نماید. (ناظم الاطباء) : چون زمین کتیر کو از دور همچوآب آید و نباشد آب. منطقی. در نظر آمد جهان مثل کتیر می رود عمر گرامی همچو تیر. حکیم فرزدق (از فرهنگ جهانگیری). ، زمین شوره. (برهان). زمین شوره و بی ثمر. (ناظم الاطباء). کتیم. رجوع به کتیم شود، نوعی از قماش. (برهان) (ناظم الاطباء)