جدول جو
جدول جو

معنی کتک

کتک
(زَ)
گوسفند کوچک باشد که به عربی آن را نقد گویند. (سروری). نوعی از گوسفند است که دست و پای او کوتاه می باشد و به عربی نقد می گویند و آن گوسفند بحرین است. (برهان). نوعی از گوسپند کوتاه دست و پای زشت روی که آنرا کتک گویند. (منتهی الارب ذیل نقد). یکنوع گوسپندی که دست و پای آن کوتاه است و در بحرین فراوان می باشد. (ناظم الاطباء) :
فرق صحابۀ نبی کی رسدت کز ابلهی
کورصفت طلب کنی نرمی قاقم از کتک.
عمید لوبکی (از فرهنگ نظام).
، چلاو سرد بی روغن مازندران که بمنزلۀ نان آنان است و آن را کته نیز گویند. (آنندراج). رجوع به کته شود
به هندی نام دانه ای است که آن را بکوبند و ببیزند و در آب گل آلود ریزند آب را صاف کند. (برهان) (ناظم الاطباء). نام حبه ای است که چون او را ساییده بر میان آبی که با لای آمیخته باشد بریزند آب را صافی سازد. (از فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا