آهستگی و نرمی کردن در کار، زخم کردن زین شانۀ ستور را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، بلند گردیدن فروع شانۀ خیل. (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد). بلند گردیدن فروع شانۀ اسب در رفتن. (ناظم الاطباء) ، آهسته و نرم رفتن. (از منتهی الارب). نرم رفتن. (تاج المصادر بیهقی) ، دو کرانۀ پالان را بر یکدیگر و دو دست را سپسایکی بستن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بر کتف زدن. (منتهی الارب). بر شانه زدن. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آهسته رفتن یا شانه جنبان رفتن، ناپسند داشتن کاری را، به کتف پیوند دادن آوند را. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، جهجهان رفتن. (منتهی الارب). به شتاب و جهجهان رفتن. (از ناظم الاطباء) پهن شانه گردیدن کسی. (آنندراج) (منتهی الارب). پهن و بزرگ شدن شانۀ کسی. (از اقرب الموارد) ، گشادگی پیدا گردیدن به سر شانۀ اسب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) کتفان. هر دو بازو را بر پشت منضم کرده پریدن. (منتهی الارب). هر دو بال را به پشت گردانیدن و پریدن. (از ناظم الاطباء)