معنی کبود شدن کبود شدن (رَ زَ دَ) نیلگون شدن. نیلی شدن. ازرق گشتن: تا ز دستم رفت و همزانوی نااهلان نشست شد کبود ازشانۀ دست آینۀ زانوی من. خاقانی. ، سیاه شدن. تیره و تار شدن. کدر گشتن: ز بیراهی کار کرد تو بود که شد روز بر شاه ایران کبود. فردوسی لغت نامه دهخدا