کبر. (از اقرب الموارد). - کبرهالقوم، کلانتر قوم یا قریب تر آنهابه جد اعلی. (منتهی الارب). هو کبرتهم، ای اکبرهم اواقعدهم فی النسب و اقربهم. (اقرب الموارد). فلان کبرهولد ابویه، یعنی کلانتر فرزندان است. (منتهی الارب). واحد و جمع و مؤنث در این کلمه یکسان است. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). کبرّ. کبرّه. ، گناه بزرگ. (از اقرب الموارد). گناه بزرگ و سترگ. (منتهی الارب)