جدول جو
جدول جو

معنی کبج

کبج
(کَ)
خری بود بریده دم. (لغت نامۀ اسدی چ اقبال ص 65). خر بریده دم بود. (لغت فرس) (فرهنگ جهانگیری). خر الاغ دم بریده را گویند. (برهان) (آنندراج) :
ندانستی تو ای خر عمر کبج لاک پالانی
که با خرسنگ برناید سروزن پور ترخانی (؟)
ابوالعباس (از لغت فرس).
، هر چاروای که زیر دهانش ورم و آماس کرده باشد. (آنندراج) (برهان). رجوع به کبجه و کبچ و کبچه شود
لغت نامه دهخدا