کامروا. (آنندراج). موفق. نایل بمراد. کام کش: چنانم نماید دل کامیاب که می بینم این کام دل را بخواب. نظامی. خیز بشمشیر صبح سر ببر این مرغ را تحفۀ نوروز ساز پیش شه کامیاب. خاقانی. - کامیاب بودن، مراد حاصل کردن. بختیار و برخوردار بودن: به بیداریست یارب یا به خواب است که جان من ز جانان کامیاب است. جامی. - کامیاب کردن، به مراد رساندن. بهره مند ساختن: گر چه وهنی رسید از ایامش زودش ایام کامیاب کند. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 853)