دیگ طعام پزی را گویند. (برهان) (آنندراج). قدر: بیاورد کالوشه ای برنهاد وزان رنج مهمان همیکرد یاد بپخت و بخوردند و می خواستند یکی مجلس دیگر آراستند. فردوسی. ، آش. (آنندراج). آشی هم هست مخصوص دیلمان که از برنج و نخود و چغندر و سرکه پزند و چون پخته شود گشنیز تر و نعناع با هم کوفته و روغن بریان کنند بر بالای آن ریخته بخورند. (برهان) ، اشکنه که نان را میشکنند و در آن ترید می نمایند و می خورند و معنی کالجوش و ترکجوش مترادفند، چه ترکان نیز گوشت را ناپخته و نیم پخته میخورند. (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) ، سرکه. (آنندراج)