جدول جو
جدول جو

معنی کالح

کالح
(لِ)
آنکه بسیار ترشروی باشد یا در ترشرویی و عبوسی افراط کند. و یا نمودارکننده دندانها هنگام ترشروئی. (از اقرب الموارد). سپید و واکننده دندان در ترشرویی. (منتهی الارب) (آنندراج). ترشروی. (دستورالاخوان) (منتهی الارب). و از این معنی است قوله تعالی: تلفح وجوههم النار و هم فیها کالحون. قال ابن مسعود:الکالح الذی تصقلت شفتاه و بدت اسنانه کاسنان المشط بالنار. (منتهی الارب) ، آنکه لب وی از دندانهایش درهم کشیده شود مانند وضعی که از سر گوسفنددیده میشود هنگامی که دندانها را نمودار کند و لبهارا آماده سازد. (از اقرب الموارد) ، دهر کالح ٌ، روزگار سخت. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). دهر کلاح. (اقرب الموارد) ، وجه کالح، رویی فراهم کشیده و دندان پدید آمده. (مهذب الاسماء) ، شتاء کالح، زمستان سرد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا