جدول جو
جدول جو

معنی کافی البخاری

کافی البخاری(فِلْ بُ)
سعدالدین شرف الحکماء. عوفی در لباب الالباب درباره او آرد: فضلی وافر داشت و بنیان هنری محکم و بساتین فضایلش متنزه بوده و در بخارا از متعلقان وشاقباشی طغرل بود. قطعۀ زیر ازاو است که بخواهش وشاقباشی در جشنی عظیم بمناسبت حضور ملک الاطباء مجدالدین عدنان خال عوفی سروده است:
زهی حدیقۀ اشجار فضل مجدالدین
که روی بخت تو در شرح لاله گون گشته ست.
به پیش همت تو بر کمان گروهۀ چرخ
محیط ماه چو گل مهرۀ زبون گشته ست
قمر ز رنج دق و آفتاب ز استسقا
بهمت تو صحیح البدن کنون گشته ست
بکن زیارت غب دوستان مخلص را
چو صحبت هنر نیک تو فزون گشته ست
میان مجلس ما چنگ ناله مند شده ست
دلیل اوست که می در پیاله خون گشته ست
سزد که رنجه کنی اصبع مبارک خویش
به نبض چنگ یکی بنگری که چون گشته ست.
سعدالدین رباعی نیز میساخته است. این چند رباعی از اوست:
نیک و بد خلق را قضائی میدان
خلقان زمانه را ریائی میدان
امروز هر آنکه پارسائی ورزد
آن را سببش ز پارسائی میدان.
#
گر زر داری ناز توسلطان بکشد
بیداد تو جانان تو از جان بکشد
آنکس که چو کارد با تو در بند زر است
گر تیغ زنیش از بن دندان بکشد.
رجوع به ’لباب الالباب’ عوفی چ سعید نفیسی ص 511 شود
لغت نامه دهخدا