جدول جو
جدول جو

معنی کاژ

کاژ
لوچ و احول، کاج، کج بین، کژبین، دوبین، (ناظم الاطباء) :
به یک پای لنگ و به یک دست شل
به یک چشم کور و به یک چشم کاژ،
معروفی،
ای تیغ زبان آخته بر قافلۀ ژاژ
چشمت بطمع مانده سوی نان کسان کاژ،
ناصرخسرو،
از فصیحان و ظریفان پاک شد روی زمین
در جهان مشتی بخیل و کور و کاژ و لال ماند،
سنائی (از جهانگیری)،
آن خبیث از شیخ می لائید ژاژ
کژ نگر باشد همیشه عقل کاژ،
مولوی،
- کاژچشم، کژچشم، احول،
،
درخت کاج، (ناظم الاطباء)، صنوبر، صنوبر صغار، و رجوع به کاج شود، کاژی، احولی، دوبینی
لغت نامه دهخدا