جدول جو
جدول جو

معنی کابوک

کابوک
کابک، جای مرغ خانگی بود، (لغت فرس)، آشیانۀ مرغان، چیزی که مانند زنبیل در میان خانه بیاویزند تا کبوتر بچه در آن کند، (لغت فرس) :
چون بچۀ کبوتر منقار سخت کرد
هموار کرد موی (؟) و بیوگند موی زرد
کابوک را نشاید (نپاید؟ نخواهد؟) و شاخ آرزو کند
وز شاخ سوی بام شود باز گرد گرد،
ابوشکور،
چو کبتر تبتی خانه کرده هر کابوک،
سوزنی (از رشیدی در لغت کبتر)،
تو پروریدۀ کابوک آسمان بودی
ازآن قرار نکردی در آشیانۀ پست،
انوری،
نیز رجوع به کاپوک شود، رفیده، و آن گرد بالشی است که خمیر را بر زبر آن پهن کرده و بر تنور بندند، و به این معنی شاید مصحف کمایوک باشد، (حاشیۀ لغت کابوک، برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا