قهوه. خمر. (اقرب الموارد) (فرهنگ نظام). شراب. (آنندراج). می. (منتهی الارب). نوعی از خمر غلیظ که بزودی شارب خود را سیر میگرداند، سکر آن محکم و قوی است. گویند: انه عبدالشهوه، اسیرالقهوه و گویند خمر را بدین نام خوانند چه شهوت و میل طعام را ببرد. (از اقرب الموارد) ، درختچه ای است از تیره روناسیان که ارتفاعش بین 2 تا 12 متر متغیر است. گلهایش سفید و با بوی مطبوع، ساقه اش استوانه ای شکل و شاخه هایش متقابلند، برگهایش ساده و بیضوی و نوک تیز و کناره های پهنک موج دار است. رنگ برگها سبز تیره و شفاف و در سطح فوقانی همراه با دو گوشوارک است. کاسه و جام گل آن شامل 5 تقسیم و پرچمهایش نیز بتعداد 5 است. میوه اش سفت و ابتداء سبزرنگ و پس از رسیدن قرمز میشود و محتوی دو دانه است هر دانۀ قهوه به اندازۀ یک نخود درشت و دارای یک سطح مستوی و یک سطح محدب است بر روی سطح مستوی یک شکاف وجود دارد. دانۀ قهوه محتوی مقداری آلبومن سخت و شاخی است (مانند هستۀ خرما). در حدود 33 نوع از این گیاه شناخته شده که در نقاط مختلف بحالت وحشی میرویند. اصل این گیاه از آفریقا و از منطقۀ سودان است و از آنجا به عربستان جنوبی در حدود قرون 14 و 15 میلادی برده شده و بعداً از آنجا به هندوستان و سپس به قارۀ جدید حمل و اکنون در برزیل بمقدار بسیار فراوان کشت میشود. میوۀ قهوه به بزرگی یک گیلاس و کمی کشیده است. دانه های قهوه بویی مخصوص و طعمی ملایم و گس دارند ولی بر اثر بو دادن بوی مخصوص و پسندیده ای پیدا میکنند. در آلبومن قهوه مقادیری مواد چرب و قند و سلولز و مواد آزته و کافئین موجود است. کافئین نخستین بار در سال 1820 میلادی توسط رونگ درآلمان بدست آمد و بعدها در سال 1861 میلادی رابطه اش با تئوبرومین که آلکالوئید موجود در چای است مشخص شد. (اثراتی مشابه یکدیگر دارند و مخصوصاً مقوی قلب هستند) در قهوۀ بوداده علاوه بر کافئین، مادۀ معطری به نام کافئون نیز وجود دارد که ماده ای است روغنی و فرار که به مقدار بسیار کم چند لیتر آب را معطر میکند. قهوۀ بوداده مدر و محرک اعصاب است و بعنوان رفع مسمومیت از تریاک و مواد مخدر دیگر حتی الکل (هنگام مستی) بکار میرود. قهوۀ سبز دارای اثر رفع اسهال و تب بر و ضد سیاه سرفه است. کافئین که آلکالوئید موجود در قهوه است فرمولش C8H10N4O2 و مقوی قلب و مدر است و در ضعف قلب و بیماریهای عفونی (ذات الریه، تیفوئید). مصرف میشود. کافئین در استعمال داخلی بمقدار 0/5تا 1/5 گرم در 24 ساعت مصرف میشود: درخت قهوه. بن. شجرهالبن. قهوه آغاجی. قهوۀ عربی. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به فرهنگ نظام و گیاه شناسی گل گلاب چ دانشگاه ص 257 شود. - قهوه خانه، جایی که در آن قهوه می پزند و چای دم می کنند. جائی که در آن قهوه و چای درست کنند و فروشند. - قهوه جوش، ظرفی فلزین چون سماوری کوچک که در آن قهوه پزند. - قهوه چی، کسی که قهوۀ مشروب میسازد. (ناظم الاطباء). کسی که قهوه طبخ کند و فروشد و اینک به کسی که چای خانه دارد و چای دم کرده به مردم میفروشد اطلاق میشود. - قهوه چی باشی، رئیس قهوه چیان دولتی. - قهوه دان، فنجان کوچک یا استکان که در آن قهوه ریزند و خورند. ظرف که قهوه در آن نگاه دارند. قوتی که در آن قهوۀ برشته کوبیده می ریزند. (ناظم الاطباء). - قهوه ای، رنگ قهوه ای، رنگی است که بسیاهی زند. - قهوه ای رنگ، برنگ قهوه ای. رنگ قهوۀ برشته. - قهوه ریز، قهوه جوش یا ظرفی که از آن در فنجان واستکان قهوه ریزند. - قهوه سرخ کن، ظرفی که قهوه را در آن بو دهند. - قهوۀ ترک، نوعی از قهوه. - قهوۀ قجری، قهوۀ مسموم که پادشاهان قاجار به کسانی که علناً کشتن آنان نمی توانستند می دادند و می خوراندند. (یادداشت مؤلف). قهوۀ زهردار که پادشاهان قجر برای کشتن کسی به او میدادند. (فرهنگ نظام). ، مجازاً بمعنی قهوه خانه و آن مکانی است که در آن بزم آرایند و قهوه می خورند. (آنندراج) : مرادر قهوه بودن بهتر از بزم شهان باشد که اینجا میهمان را منتی بر میزبان باشد. میرصیدی (از آنندراج). ، شعبه استوار. (منتهی الارب). الشعبه المحکمه. (اقرب الموارد) ، شیر بی آمیغ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بوی خوش یا ناخوش. (منتهی الارب). رائحه: ان فلاناً طیب قهوهالفم. (اقرب الموارد)