جدول جو
جدول جو

معنی قهل

قهل
(رَ)
خشک شدن پوست بر استخوان یا بخصوص از کثرت عبادت پوست بر استخوان خشک گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، ناسپاسی و کفران کردن نعمت و نیکویی. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بزشتی ستودن کسی را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، آلوده داشتن جسم را و نشستن و به آب، پاک و پاکیزه نکردن، کم کردن دهش یا اندک شمردن آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا