ملک و مملکت و ولایت متصرف. (ناظم الاطباء). ملکی و ولایتی که در آن نوشتۀ قلم پادشاهی یا امیری رود و مردم آنجا نوشتۀ او را قبول نمایند و در این لفظ از ترکیب اسم و امر معنی اسم ظرف پیدا شده یعنی محل روان بودن قلم کسی و خلاصۀ معنی قلمرو ملک مطیع است. (از آنندراج) : گشته ست خون مرده جهان را رمیدگی دیوانۀ قلمرو ایجاد کن مرا. صائب (از آنندراج). مجنون حریف شوق رسایم نمی شود دشت جنون قلمرو پایم نمیشود. محسن تأثیر (از آنندراج). ، محال متعلق به سلطنت و فرمانروایی، حکومت و فرمانروایی و سلطنت، داوری. (ناظم الاطباء)