جدول جو
جدول جو

معنی قلابه

قلابه(قَلْ لا بَ / بِ)
خار آهنی خمدار که بدان شکار ماهی کنند. مأخوذ از قلب به معنی برگردانیدن. (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به قلاب شود، زنجیر، حلقۀ زنجیر. (ناظم الاطباء) ، گلی از زر یا سیم یا فلزی دیگر مرصع به جواهر یا ساده که دو سوی روبند زنان را از پشت به هم می پیوست. (یادداشت مؤلف) ، قبضه و دسته، قلاب نر و ماده (ناظم الاطباء) ، و آن نوعی است از تکمه، سرخواره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با قلابه

قلابه

قلابه
نشپیل آهنی خمدارکه بدان ماهی شکارکنند برگرفته از (قلب) به آرش برگردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار

خلابه

خلابه
مونث خلاب فریبنده زن چرب زبانی زبانفریبی با زبان فریفتن
خلابه
فرهنگ لغت هوشیار

صلابه

صلابه
سختی سخت شدن، زفتی درشتی، سر سختی، بیموری (مهابت)، سفتی بنگرید به صلبه
فرهنگ لغت هوشیار

قلابک

قلابک
آنکه زر و سیم ناسره سکه بزند برای مِثال دشمن روز ند این قلابکان / عاشق روزند آن زرهای کان (مولوی - ۲۰۵)
قلابک
فرهنگ فارسی عمید

قلاده

قلاده
گردن بند و گلوبند سگ و برخی جانوران دیگر، واحد شمارش برخی جانوران مثلاً دو قلاده یوزپلنگ
قلاده
فرهنگ فارسی عمید

قلمبه

قلمبه
دور از فهم، دشوار مثلاً حرف های قلمبه، برجسته و برآمده، زیاد مثلاً پول قلمبه
قلمبه
فرهنگ فارسی عمید