معنی قصص قصص (قَ صَ) سینه یا سر آن یا میانۀ آن یا استخوان آن، قصه، پشم بریدۀ گوسفند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قص ّ شود، قصص الهزال، دنوالموت. (اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا