بندآب. یکی قصاب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قصاب شود، یکی قصب. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). یک نی. (مهذب الاسماء). رجوع به قصب شود، چاه نوکنده، کوشک یا درون آن، شهر یا معظم شهرها. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، افضل و بزرگ شهر. (منتهی الارب) (آنندراج). عاصمه و پایتخت: تبریز قصبۀ آذربایجان و قرطبه قصبۀ اندلس است. (حدود العالم) ، ده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). وسط ده. (اقرب الموارد). در استعمال امروز جائی است بزرگتر از ده و خردتر از شهر، توک موی پیچیده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، هر استخوان بامغز. (منتهی الارب) واحد طول. آملی گوید: دومین آلت مشهورۀ مساحت است و آن را باب نیز خوانند به ذراع الید هشت ذراع باشد و به ذراع هاشمی شش و به ذراع جدید هفت وسیعی. (نفائس الفنون). رجوع به قصب شود