جدول جو
جدول جو

معنی قشیب

قشیب
(قَ)
نو. (منتهی الارب). جدید. (اقرب الموارد) :
باران مشکبوی ببارید نوبه نو
وز برف برکشید یکی حلۀ قشیب.
رودکی.
، کهنه. از اضداد است، سفید، پاکیزه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). هیچیک از این لغات شنیده نشده که به کار رود. ج، قشب، قشب. (اقرب الموارد) ، سیف قشیب، شمشیرنو زنگ زدوده، شمشیر زنگ ناک. از اضداد است، نسر قشیب، کرکس به پارۀ گوشت زهرآلوده طعمه اش سازند جهت پر آن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، دراز. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا