هیأت دان ها در تفسیر آن اختلاف دارند. گفته اند هرگاه دائره ای را در سطح نصف النهار فرض کنیم که بر روی قسمت معمورۀ زمین بخط استواء برخورد این دائره ربع معمور زمین را به دو بخش شرقی و غربی قطع و تقسیم میکند. نقطۀ تقاطع این دائره و خط استواء را قبهالارض نامند و آن طول قسمت معمور میان مشرق و مغرب و طول میان مواضعی را که بر خط استواء قرار دارد، به دو نصف میکند. و بالنسبه به این خط مفروض شهرها به شرقی و غربی تقسیم میشوند. این رأی هندیان است ولی مردم فارس گویند: قبهالارض وسط معموره است و گفته اند قبه اقلیم چهارم را بطول 90 درجه و عرض 36 درجه نصف میکند و معنای اینکه شهری بر روی قبه قرار دارد این است که ساکنین آن ساکنین قبه باشند یعنی بین دو انتهای معموره بر روی خط استواء، و گویند معنی آن این است که نصف النهار آن نصف النهار قبه باشد و قول نخست درست است زیراغرض از تعیین قبه این است که طالع در آغاز سال به افق قبه بیرون آید و طالع جهان نامیده شود و احکام جهان بر آن مبتنی گردد و بنابر اول طالع عالم مختلف نشود و بنا بر ثانی مختلف شود. عبدالعلی بیرجندی در حاشیۀ چغمینی چنین گفته است. (کشاف اصطلاحات الفنون)