جدول جو
جدول جو

معنی قافیه تنگ بودن

قافیه تنگ بودن
(یَ / یِ تَ دَ)
قافیه تنگ شدن (آمدن، افتادن) ، مشکل بودن (شدن) اتیان قوافی:
خاقانی را گلی بچنگ افتاده ست
کز غالیه خالیش چو سنگ افتاده ست
زان گل دل او بنفشه رنگ افتاده ست
چون قافیۀ بنفشه تنگ افتاده ست.
خاقانی.
، کنایه از عاجز شدن در گفتار و کردار باشد. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (غیاث اللغات) :
صورت عدل تنگ قافیه است
که ردیف دوام او زیبد.
خاقانی.
تنگ دو مرغ آمده در یکدگر
وز دل شه قافیه شان تنگ تر.
نظامی.
- امثال:
چون قافیه تنگ آید، شاعر به جفنگ آید
لغت نامه دهخدا