جدول جو
جدول جو

معنی قادرسخن

قادرسخن(دِ سُ خَ)
چیره گفتار. سخنگو. گشاده زبان:
چنان قادرسخن شد در معانی
که بحری گشت در گوهرفشانی.
نظامی
لغت نامه دهخدا