معنی قاتمه تاب
قاتمه تاب
(پِدَ دَ)
آنکه قاتمه تابد. موتاب. موی تاب. رجوع به قاتمه شود
لغت نامه دهخدا
⚡ جستجوی واژه " قاتمه تاب " در سایر فرهنگهای لغت و دائره المعارفهای جدول جو ...