جدول جو
جدول جو

معنی قاب قوسین

قاب قوسین(بِ قَ سَ)
مقدار دو کمان. (غیاث اللغه) (آنندراج). بقدر دو کمان و بعضی گفته اند قاب مابین مقبض و سیه است و هر کمانی را دو قاب است. مأخوذ از آیۀ قرآن کریم: فکان قاب قوسین او ادنی. (قرآن 9/53). در اصطلاح عرفاء، جرجانی گوید: قاب قوسین مقامی است بلند و آن مقام قرب اسمائی است که مقابله میان اسماء الهی و دوگانگی آنها معتبر و محرز است در دائرۀ امر الهی که عبارت است ازدائرۀ وجود چون ابداء و اعاده، نزول و عروج، فاعلیت و قابلیت. و آن اتحاد با حق است با بقاء تعین و تمیز که از آن در عرف ایشان تعبیر شود به اتصال، و بالاتر از این مقام اوادنی است و آن مقام احدیت عین و جمع آن است که تعین و تمیز نیز برداشته شود و دوگانگی اعتباری به کنار رود و اینجا مرحلۀ فناء محض و طمس کلی همه رسوم است. (ترجمه از تعریفات) :
به قاب قوسین آن را برد خدای که او
سبک شمارد در چشم خویش وحشت غار.
ابوحنیفۀ اسکافی.
از طاعت بر شد به قاب قوسین
پیغمبر ما از زمین بطحاء.
ناصرخسرو.
با تو قرب قاب قوسین آنگه افتد عشق را
کز صفات خود به بعدالمشرقین مانی جدا.
خاقانی.
رنگ زلفت بس شب معراج من
قاب قوسینم دو ابروی تو بس.
خاقانی.
قاب قوسین او در آن اثنا
از دنی رفت سوی او ادنی.
نظامی.
ببین ای هفت ساله قره العین
مقام خویشتن در قاب قوسین.
نظامی.
فرس بیرون جهاند از کل کونین
علم زد بر سریر قاب قوسین.
نظامی.
سردار رسل امام کونین
سلطان سریر قاب قوسین.
سلمان ساوجی.
، در تداول عامۀ فارسی زبانان، قاب قوسین درآمدن، سخت نزار بودن که همه استخوانها برجسته نماید. سخت لاغر بودن بطوری که همه استخوانها از زیر پوست دیده شود
لغت نامه دهخدا