از شعرای دارالمؤمنین کاشان است. طبع خوشی داشته. صاحب دیوان بوده اما چون تحصیل مراتب علمی نکرده کلامش از عیب خالی نیست. این چند شعر از او نوشته شد: تو ساده لوحی دل بین که در سر راهی نکرده وعده نشاند به انتظار مرا. بیت دیگر: مرا هجر اینقدر آزار کرده ست که از وصل توام بیزار کرده ست. (از آتشکده چ سنگی ص 245). فهمی کاشی، رند و نامرد است و اوقات خود را به تجارت میگذراند، عاشق پیشه هم هست ولی عشقش پایدار نیست. طبع شعر خوبی دارد و این بیت از اوست: تو از کس نگذری کش رخنه ای در جان نیندازی من از حیرت نمی دانم که زخمی خورده ام یا نه. و نیز این ابیات: باز اشکم سر آرایش مژگان دارد بازم انگشت ملاقات به دندان دارد. # خانه ام شد بس که گرم از آه آتشبار من میگریزد آفتاب از سایۀ دیوار من. (از مجمعالخواص صادقی کتابدار ص 200). وی از شعرای روزگار صفویه است